نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
مه هنوزم که هنوزن خیلی دلتنگت ابوم
بخدا بی اختیار بخدا نی دست خوم
تو خیابون زیر بارون وقتی راهوم ابو گُم
تو نگاه خسته ی موم سر سفره وقت شُم
بی همه امگو تموم بو مه و تو بودیم جدا
هر که ایشنید با حسرت سرخو تکون ایدا
وا خو امگو بی خیالش امگو زودی اگذرت
منفهنی غم دوریش چه وا روز دل ادت
منفهمی بوی عطرت امونت رو پیرهنوم
ناریت هر چقد بشورم یا که عطری بزنوم
روبروم روزنامه ی صبح ناخارت دست تا پسین
حتی روزنامه هو بی تو خبر خاشی شونین
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.