نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
خانمى حرفا داره توى چشاش
مي باره سادگى از قد و بالاش
يه فرشته س ميون آدمكا
مى ميره خزون و سرما زير پاش
خانمى سنگ صبوره خانمى
توى شب ها خود نوره خانمى
آره تا صداى من آبى باشه
ميخونم باغ بلوره خانمى
سبز و قرمزه گلاى پيرهنش
بوى زندگى ميده خنديدنش
نكنه دستاى پر شتاب باد
بخوره حتى يه لحظه به سرش
خانمى تموم احساس منه
واسه من دليل زنده موندنه
پشت پلكاش غزل نگفته هاس
تو نگاش حس خوش گم شدنه
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.